معنی بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن, معنی بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن, معنی fاcla، pkg mjrg، msdgi jrgdi، تcاfcd تcاfcd lcbj، fcbj، pkg lcbj، jrg mاjتrاg bاbj jtd fgb lcbj، اx omb fdombabj، اx [ا bc ctتj, معنی اصطلاح بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن, معادل بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن, بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن چی میشه؟, بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن یعنی چی؟, بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن synonym, بارکش، حمل ونقل، وسیله نقلیه، ترابری ترابری کردن، بردن، حمل کردن، نقل وانتقال دادن نفی بلد کردن، از خود بیخودشدن، از جا در رفتن definition,